خودم بودم که گم شدم

فصل جدید زندگی من :)

خودم بودم که گم شدم

فصل جدید زندگی من :)

بی تابی هایم را لب طاقچه گذاشته ام 

به چشم خاطره نگاهشان می کنم.

هرازگاهی چند ابشان میدهم تا پریشان تر نشوم

گردگیریشان می کنم دوباره لب طاقچه!


پ.ن: نمی خواهم باشی اما نمی دانم چرا اینقدر به خواسته هایم نامطمئنم!

برگشتن از رفتن هم سخت تره!

وقتی که باید تورو هم جا بگذارم